دل دیدنی های شهر سرب و سراب (293)
من رای دادن مردم را ديدم كه چیزی را تغییر نمیداد،بنابراين فهميدم در شهري كه آزادي نيست،اگر راي دادن چيزي را تغيير مي داد،اجازه راي دادن را به مردم نمي دادند.
(با الهام از سخن مارك تواين)
من مشکل دنیا را در این ديدم که احمق ها کاملاً به خود یقین دارند، در حالی که دانایان، سرشار از شک و تردیدند !(با الهام از سخن برتراند راسل)
من حکیمی سیاستمدار را دیدم که مردم را نه با عینک سیاست که با مردمک مروت می نگریست.
من در این شهر دیدم هر کس روی پای خود می ایستد و بالا می رود، هزاران نفر به او آويزان مي شوند تا او را پايين بياورند؛ در حالي كه در آن سوي درياها هزاران نفر مي كوشند تا يكي را بالا ببرند تا بر بالاي او ببالند.
من آینده را پنهان و خدا را عیان دیدم. مهم نیست. مهم این است که خدا راه را می بیند و من خدا را ....و همین کافی است.تا دستم در دست اوست، همه چيز نيكوست.
ادامه دارد...
شفیعی مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.